کد خبر: ۳۵۶۶
۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

چند خاطره قدیمی از خشک‌شوی باسابقه محله سمزقند

حاج‌علی سمسامی تعریف می‌کند: یک‌بار بابت این امانت‌داری نزدیک بود کتک هم بخوریم. یک روز بنده‌خدایی‌ کتی برای‌ شست‌وشو‌ ‌‌آورد. موقعی‌که می‌‌خواستیم آن را داخل ماشین بیندازیم، از‌‌ یکی از‌ جیب‌ها بسته کوچک موادمخدر پیدا کردیم. من هم به رسم امانت آن بسته را ‌‌پس از ‌آماده‌شدن کار سر‌جایش قرار دادم. طرف که آمد دنبال لباسش، آرام ‌در گوشش گفتم امانتتان سرجایش است، اما او بعد از اینکه دست در جیب کرد و بسته را دید، داد و فریادی راه انداخت که این مال من نیست و شما می‌خواهید برای من پاپوش درست کنید.

بیشتر قدیمی‌های محله سمزقند ‌صاحب خشک‌شویی سمسامی را می‌شناسند؛ پیرمرد شمالی خوش‌رو که همیشه تبسم روی لبانش است. حاج‌علی سمسامی بچه رودسر گیلان است و به عشق امام‌رضا(ع) ‌از بیست‌سالگی به مشهد آمده و همین‌جا ماندگار ‌شده است. 

او ماجرای راه‌انداختن اتوشویی در محله قدیمی سمزقند در اوایل دهه پنجاه را هدیه امام‌رضا(ع) می‌داند: «با برادرم به حرم رفته بودیم‌ که آنجا فکر کنیم چه‌کاری در ‌این شهر غریب راه بیندازیم. یک‌باره‌‌ ‌به زبان هردومان خشک‌شویی آمد و همین شد آغاز کارمان.»


سعی کرده‌ام امانت‌دار خوبی باشم

حاج‌علی در طول این نیم‌قرن که در این مغازه کاسبی می‌کند، خاطرات بسیاری دارد. او که به‌شدت به امانت‌داری اعتقاد دارد، تعریف می‌کند: «‌‌در گذشته ‌که گاوصندوق و کمدی نبود، جیب پالتو ‌‌و ‌لباس‌های زمستانی که ‌فقط در ‌فصل زمستان‌ استفاده می‌شود، برای نگهداری و مخفی‌کردن طلا، جواهرات‌ و... جای خوبی بود. برای همین همیشه پیش از انداختن لباس‌ها در ماشین، جیب‌ها را وارسی می‌کنیم.»

حاج‌علی در‌حالی‌که ا‌ز شدت خنده چشمانش به اشک نشسته است، می‌گوید: «البته یک‌بار بابت این امانت‌داری نزدیک بود کتک هم بخوریم. یک روز بنده‌خدایی‌ کتی برای‌ شست‌وشو‌ ‌‌آورد. موقعی‌که می‌‌خواستیم آن را داخل ماشین بیندازیم، از‌‌ یکی از‌ جیب‌ها بسته کوچک موادمخدر پیدا کردیم. 

این ماجرایی که می‌گویم، مربوط به سال‌های 1367و68 است. من هم به رسم امانت آن بسته را ‌‌پس از ‌آماده‌شدن کار سر‌جایش قرار دادم. طرف که آمد دنبال لباسش، آرام ‌در گوشش گفتم امانتتان سرجایش است، اما او بعد از اینکه دست در جیب کرد و بسته را دید، داد و فریادی راه انداخت که این مال من نیست و شما می‌خواهید برای من پاپوش درست کنید و... و بالاخره به هر‌طریقی بود، آرامش کردم و رفت.» 

موقع شست‌وشوی بعضی پارچه‌‌های خاص توصیه‌های لازم را می‌کنم تا رسم امانت و ‌حفظ کیفیت کار سفارشی حفظ شود

حاج‌علی که چندسالی است کارها را به دختر و پسرش سپرده و خودش پشت دخل، پذیرش و ثبت سفارش‌ها را به دست گرفته است، می‌گوید: «‌پانزده‌سالی می‌شود ‌که دختر‌ و‌‌ یکی از پسرانم کنار دستم هستند و برای خودشان استاد شده‌اند. با اینکه به درستی کارشان ایمان دارم، باز هم ‌موقع شست‌وشوی بعضی پارچه‌‌های خاص توصیه‌های لازم را می‌کنم تا رسم امانت و ‌حفظ کیفیت کار سفارشی حفظ شود.»


راز لکه‌های زرد

او خاطره‌ای را که امسال برایش رخ داده است، برایمان تعریف می‌کند: «‌‌یکی از‌‌ مشتری‌های خیلی قدیمی پرده‌های پذیرایی منزلش را برای شست‌وشو ‌آورده بود. موقع اتو‌کشی متوجه لکه‌های زردرنگی شدیم که با شست‌وشوی دوباره هم برطرف نشد. هر‌ ترفندی به کار بستیم، ‌لکه‌ها کم‌رنگ شد، اما‌ محو نشد. خلاصه مشتری ناراحت و ما ناراحت‌تر‌ که چطور این اتفاق افتاده است. 

آن بنده‌خدا ‌می‌گفت پرده‌ها بدون لکه بوده و در خشک‌شویی این‌طور شده است. البته حق هم داشت. چون چندروز بیشتر به تحویل سال نمانده بود.‌ خلاصه پرده‌ها را برد، اما ما از این اتفاق ناراحت بودیم، تا اینکه آن خانم چندهفته بعد دوباره به مغازه ما آمد و با شرمندگی ‌داستان آن لکه‌ها را برایمان تعریف کرد. گویا شکستن شیشه سس سفید و پاشیدن ذرات آن روی پرده در آن لحظه به چشم نیامده بود و بعد از شست‌وشو و استفاده از مواد پاک‌کننده به شکل لکه‌های زرد خودش را نشان داده بود. آن‌ها بعد از شستن ‌رو‌فرشی و دیدن لکه‌های زرد آن، متوجه ماجرا شده بودند.»

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44